همه تخم مرغها در سبد نفت و گاز
توی دو پست قبلی دیدیم که، اقتصاد ایران خیلی انرژیمحوره و بهرهوری انرژی هم در مقایسه با دنیا وضعیت خوبی نداره.
همچنین فهمیدیم سرانه مصرف انرژی نهایی طی چند دهه گذشته دائم بالا رفته.
حالا ببینیم این انرژی که تولید و مصرف میکنیم، از چه حاملهایی میاد و سبد انرژی ما در عرضه و مصرف، چه تفاوتهایی با دنیا داره.
همانطور که نمودار نشان میده (آمار و نمودارهای انرژی ایران و جهان،۱۴۰۰)، ایران بعد از روسیه دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی دنیا رو داره. پس طبیعیه که گاز سهم بالایی توی تولید انرژیمون داشته باشه.
ولی وقتی میبینیم بیش از ۷۰٪ عرضه انرژی کشور از گاز تأمین میشه (در حالیکه میانگین جهانی حدود ۲۴٪هست)، میفهمیم که ما تقریباً همه تخممرغهامون رو توی یک سبد گذاشتیم.
نفت و فرآوردههای نفتی هم حدود ۲۸٪ عرضه رو تشکیل میدن و بقیه حاملها — مثل انرژیهای تجدیدپذیر، هستهای و زغالسنگ — سهمی تقریباً ناچیز در سبد عرضه انرژی ایران دارند.
سبد انرژی در دنیا تنوع بیشتری داره: مثلاً ۱۵٪ عرضه جهانی از انرژیهای تجدیدپذیره و این سهم هر سال بیشتر میشه. ولی انرژیهای تجدیدپذیر در ایران سهم اندکی داره، حتی در نمودار هم به زحمت دیده میشه. توی چند سال گذشته سرمایه گذاریهایی در این بخش صورت گرفته، اما روند رشد اون خیلی کند و نامحسوس بوده.
مصرف، از الگویی مشابه عرضه پیروی میکنه. بیش از ۵۸٪ مصرف نهایی از گازه، ۳۰٪ از فرآوردههای نفتی و فقط ۱۰٪ از برق.
در حالیکه توی جهان، برق نزدیک به یکچهارم مصرف نهایی رو تشکیل میده و این یعنی، برقیسازی در صنعت، حملونقل و زندگی روزمره یک روند جهانی هست.
داشتن ذخایر عظیم گاز یه مزیت بزرگه، اما وقتی این وابستگی انقدر بالاست، کوچکترین اختلال در تولید یا انتقال گاز (مثلاً توی زمستون) سریع همهچیز رو تحت فشار میذاره — از برق گرفته تا گرمایش و حتی صادرات.
از طرف دیگه، این تمرکز بالا باعث میشه سرمایهگذاری روی سایر اشکال انرژی، مانند تجدیدپذیرها، یا حتی بهبود بهرهوری، دائم به تعویق بیفته.
نظر شما در مورد سبد انرژی ایران چیه؟
ایران سرمایهگذاری در انرژی رو بهتره از کجا شروع کنه؟ تجدیدپذیرها، هستهای یا بهبود بهرهوری؟!